سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Reincarnation Of ABe Rreaper (یکشنبه 86/2/30 ساعت 8:9 عصر)

قرن‏هاس چیزی واسه نوشتن ندارم!//تقریبا از همون موقعی که بلاگ قبلیم رو عملاْ بستم!//...

به جاش عکس میگیرم یا آهنگ میسازم و سعی میکنم اینجوری خودم رو بیان کنم...

ولی بعضی وقتاس که صرفاْ باید حرف بزنی// صرفاْ حرف بزنی//شاید بهتره بگم بنویسی...چی بنویسی؟ اهمیتی نداره فقط کلمه‏ها رو پشت هم بذاری و سعی کنی چیزی رو که داره تو مخت خر-خر میکنه و آذیتت میکنه بریزی بیرون ...

الان از اون وقتاس!...

تاحالا تو این بلاگ هرچی پست کردم صرفا از نوشته‏ها یا داستان‏هایی بوده که مدتها پیش نوشتم//...//کلاْ هم فک نمیکردم کار دیگه ای با این بلاگ داشته باشم ولی خوب الان نظرم عوض شده... ظاهراْ!...

اون موقع که تصمیم گرفتم بلاگ نوشتن رو ببوسم بذارم تو قفسه آرشیو CD-آم دلیل مضحکی برای اینکار داشتم//دلیل-ه میگفت: وقتی هرچی داری مینویسی ترجمه یا نقل قول از بقیس و کفیتش هم به دو پول که هیچ حتی به یه پول سیاهم نمی‏ارزه دلیلی و اجباری نیس واسه نوشتن...

ولی خوب چرا اینکارو نکنم؟ سعی میکنم کیفیتش رو ببرم بالا و نقل قول‏آیی‏ رو پیدا کنم که حرف‏های خودمم هست! و ... همینه! اینجوری میتونن ارزش پیدا کنن!

امروزم یه ترجمه از یه شعر-ه که میخوام بنویسم ... سعی‏ام رو میکنم و ایرادآرو شما میبخشین!... میبخشین نه؟ نمیبخشین؟ خوب نبخشین! ،چه‏کار کنم؟!

اوه! من عادت ندارم بگم از کی دارم مینویسم... لطفاً حمل به دزد بودنم نشه! اگر هم شد خوب شده! ولی اگه براتون جالب بود بدونین از کیه و چیه یه ایمیل یا تماس باهام مشکلتون و حل میکنه!

مینویسم که هویت گم شدم رو مطالبه کنم
براتون پیغامی میذارم که توش درباره ترسی نوشتم که سرنوشت من-ه
بیا و جنونی رو ببین که تا بحال نظیرش رو ندیدی!

کسی عاشق بچه‏های قاتل نمیشه
خون من رو روی دیوارهاتون نوشتن
و وقتش شده که ترکتون کنم

حس تحرک‏ام به جنب و جوش افتاده
هچوقت نشینیدین که دارم صداتون میکنم
حالا خواهید شنید!

خشمی رو حس میکنم که شهرتی رو که محتاجش‏ام بهم میده!
و حالا تصویری جاودان‏ام

با ترسهایی زندگی میکنم که رویاهای درونم رو میشنون
بیا و اندوهی رو ببین که تابحال نظیرش رو ندیدی!

کسی عاشق بچه‏های قاتل نمیشه
درد من رو روی دیوارهاتون نوشتن
و وقتش شده که ترکتون کنم

مامان ببین چی ازم ساختی!
قاتل پر جنب و جوشت داره صدات میکنه!
میدونم که حالا دیگه صدام رو میشنوی!

منتظرم نشین! ازم متنفر نباشین!
نپرسین مشکل کجا بود!
برام دعا نکنین و حتی تعجب هم نکنین!
تمام این مدت خودتون میدونستین!

به خاطرتون گناه کردم!
لعنت! بهتون حسودیم میشه!

هیچوقت دردت رو نخواهم فهمید!

من عشق میخواستم و تو بهم ندادی!
حالا دارم میام تا ببرمت خونه!

دارم میرم که خالقم رو ببینم!
یه بچه قاتل اومده تا صداتون کنه!
دارم میرم که خالقم رو ببینم!
دارم میام که همتون رو هم با خودم ببرم!

خدا!‏ دارم میام!
اینایی که نوشتم رو بخون! دارم میام!
یه اسلحه دستم-ه! دارم میام!
صدای پام رو نخواهی شنید!

پ.ن:
وقتش رسیده!//وقته من-ه!//بالهام رو بهم بده!//...//...//Tool - 10000 Days





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 1 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 45016 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من

  • Barbed Thoughts
    اشکان بهنام
    تو اولین پست توضیح دادم...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لوگوی دوستان من
  •